توییتر جای عجیبیست. درواقع خودِ این شبکهی اجتماعی که ایرادی ندارد، بلکه ایراد از ما آدمهاست! رفتارهایمان در آن عجیب است. هر چندوقتیکبار بحث میرسد به نابلد بودن ایرانیها در سکس. بله من هم میدانم که آموزش نبوده. بله من هم میدانم که آگاهیرسانی نشده. بله، من هم میدانم که حرف زدن دربارهی آن تابو بوده. بله من هم میدانم که همیشه از آن با صفتهای منفی؛ کارای بد، فساد، زنا و غیره یاد کردهایم. ولی کسی که گوشی هوشمند، اینترنت و فیلترشکن دارد میتواند از این ابزار استفادهی بهتری کند! دیشب توی همین توییتر، یک دختر همجنسگرا رفت بالای منبر و از بالا نگاهی عاقل اندر سفیهانه به ما نادانها انداخت و گفت: «اگه پارتنرتون مشکلی داره، باهاش صحبت کنید. کارایی که دوست دارید انجام بده رو بهش بگید. برید از سکستراپیست کمک بگیرید. و اگه در نهایت نتیجه نگرفتید از هم جدا شید. اصلا جالب نیست که میاید اینجا از مشکلاتتون حرف میزنید.» انگار به ذهن هیچکس دیگر خطور نکرده که با پارتنرش صحبت کند! لجم گرفت که دارد همهچیز را ساده جلوه میدهد. زنی که تا به حال با هیچ مردی رابطهی جنسی نداشته چطور میتواند روابط زنهای دیگر را قضاوت کند؟ اصلا دقیقا چه ذهنیتی از روابط جنسی زن و مرد میتواند داشته باشد تا بداند که چه مشکلاتی با هم دارند؟! این وسط چرا بعد از شنیدن «مرد ایرانی سکس بلد نیست» رگ غیرتش باد کرده؟! شروع کردیم به منشن دادن. گوز را به شقیقه ربط میداد. حرفهایم را نمیفهمید. از هر حرف من، برداشتهای عجیب و غریب داشت. وقتی گفتم «آره، درسته که توی محدودیت و سرکوب جنسی بزرگ شدیم» گارد گرفت «مگه فقط محدودیت و سرکوب واسه یه جنس (زنها) هست؟!» البته خودش توی خانوادهای بزرگ شده که حتی در حدود 8 سالگی از او عکس برهنه گرفتهاند. کمینفسش از جای گرم بلند میشود. ولی نمیدانم چطور به این نتیجه رسید که از نظر من محدودیت و سرکوب فقط برای زن بوده و خیال کرده که فقط دارم دربارهی زنان حرف میزنم!! اصلا این وسط مسابقهی «کی از همه بدبختتره!» نبود که من بگویم دخترها فلان، پسرها فلان! ولی با این همه محدودیتی که جامعهی ما برای زن در نظر گرفته، مسخره است که از حرف زدن آنها دربارهی مشکلاتشان ایراد بگیریم. این دقیقا همان چیزیست که جامعه و مردسالاری میخواهد؛ وجود نداشتن زن در هر زمینهای. توی همین حرف زدنها خیلی از ما زنها فهمیدیم که تنها نیستیم و توی فلان موقعیت، مشکل از ما نبوده و این پارتنرمان بود که اشتباه کرده. حالا یک خانم همجنسگرا پیدا شده که خیال میکند همه چیز صرفا با صحبت کردن حل میشود! اصلا مگر قرار است همهی روابط آنقدر جدی باشند که آدم برایش وقت و انرژی بگذارد و کار به کمک از تراپیست برسد؟! شاید 2 نفر تصمیم بگیرند که فقط یک شب را با هم بگذرانند و سپس هرکس برود پی زندگیاش. و چرا خیال میکند که آدمیزاد خسته نمیشود؟! وقت گذاشتن و تلاش کردنِ مداوم خستهکننده است. تکرار هر چیزی آزاردهنده است. یکی از پسرهایی که در توییتر میشناسم و موهای بلندی دارد، تعریف کرد که خسته شده از بس دخترها از او دربارهی شامپویی که استفاده میکند سوال پرسیدهاند. یکی دیگر از آنها که موهایش فر است چندی پیش گفته بود اصلا خوشش نمیآید که دخترها مدام میخواهند توی موهایش دست کنند. قطعا مواجه شدن ما زنها هم با آدمهایی که حتی حداقلِ ملاکهایت را ندارند آزاردهنده خواهد بود. بله، کلمات بار معنایی دارند و نمیشود همینطوری آدم بخواهد چیزی بلغور کند و بریند به اعتماد به نفس بقیه -مگر اینکه همچون من دربارهی دوستپسر سابقتان که به شما خیانت کرده بنویسید!- اما مگر این شبکههای اجتماعی و همین وبلاگ برای این نیست که آدم بخواهد خودش و افکارش را ابراز کند؟ من لجم میگیرد که بعضیها سرشان را کردهاند داخل برف و با وجود اینکه کثافتِ اطرافشان را نمیبینند، از لذت نوازش نسیم روی ماتحتشان صحبت میکنند و امثال من میشویم بدبین. خب آخر هموطن! آدم خسته میشود، خسته! خیلی از آدمهایی که میشناسم، فارغ از جنسیت، حتی تلاش هم نمیکنند که با آدمهای جدید قرار بگذارند. افتادهایم داخل یک حقله که در انتها برمیگردیم سر جای اول. یکی از پسرها برایم نوشت «اگه قرار نیست که زنها از نظر بدن و کارهایی که میکنند مثل ستارههای پورن باشند پس باید واسه مرد هم صادق باشه دیگه؟» اصلا کدام خری دربارهی پورن حرف زد؟! مگر زندگی ما شبیه فیلم و ترانههاست که حالا سکس کردنمان شبیه پورن باشد؟! چرا هیچکس متوجه نمیشود که من و امثال من داریم از بدیهیات حرف میزنیم؟! از جذاب و فریبندگی؛ چه توی حرف زدن، چه در شخصیت آدمها و چه در کارهایی که انجام میدهند. این اواخر مدام دیدهام که زنها گله میکنند «بلد نیست لاس بزنه و برام وقت بذاره که من هم از نظر جنسی برانگیخته بشم.» پسر 28 ساله به استوری من ریپلای زده و پرسیده «کلیتوریس یعنی چی؟» پسر 33 ساله حتی الفبای بوسیدن را در عمل بلد نبود. پسر 24 ساله نمیدانست که کاندوم پشت و رو دارد. پسرِهای بیست و نمیدانم چند ساله انتظار دارند که وسط معاشقه برایشان توضیح بدهی که چرا دستشان را از فلان قسمت بدنت برداشتهای! خب به هر دلیل کوفتی نخواستهام که فعلا فلان قسمتم را نوازش کنی. الان وقت سوال پرسیدنِ تو و فلسفهبافیِ من است؟! خیلیها هم که حتی نمیدانند زن هم به ارگاسم میرسد. و عدهای هنوز خیال میکنند که زن از رابطهی جنسی لذت نمییرد و فقط برای نگه داشتن یک «مرد» در زندگیاش «تظاهر» میکند که لذت میبرَد! آنوقت یک خانم محترم معتقد است که «همه که زبان بلد نیستن تا برن ویدیوی آموشی تماشا کنن!» و وقتی به او گفتم «بیا بهت پیج معرفی کنم» خندید و گفت «من نیازی به ویدیو ندارم!» و عدهی زیادی کسشراتی که تفت داده بود را لایک کردند و واقعا چقدر لجم میگیرد که آدمها طرفِ احمق را میگیرند! «من به ویدیوی آموزشی نیاز ندارم!» اتفاقا آدمیکه معتقد است خیلی میداند، بیشتر از بقیه نیاز به آموزش دارد. چون همین توهم باعث میشود که آدمیزاد در مقابل یاد گرفتن گارد بگیرد. حداقل کاش یک بار با یک مرد خوابیده بود و بعد چرند و پرند میگفت. آدمیکه این اوضاع را تجربه نکرده چطور میتواند اینقدر قاطع نظر بدهد؟! صرفا چون دوستانِ دختر خودش زندگی جنسی رضایتبخشی دارند؟! بقیهها پشم هستند؟! من و دوستانِ پسرم که همجنسگرا هستند خوب همدیگر را میفهمیم چون بخشی از تجربیات همدیگر را لمس کردهایم. ما آن «نابلد بودن» پارتنر را تجربه کردهایم. «حرف بزنید با هم!» انگار تغییر کردن و به دست آوردن تجربه کشک است و در یک بشکن زدن اتفاق میافتد!! مغزم از دیشب درد گرفته. من نیامدهام که بگویم زنهای ایرانی خوب هستند و مردان ایرانی بد. اتفاقا این جامعه آنقدر بر سر ما «دودولندارها» ریده که اکثرمان حتی اگر ملکهی انگلیس هم شویم باز هم اعتماد به نفس کافی را نخواهیم داشت و از خودمان راضی نخواهیم بود. مقایسهی آمار زنهای مبتلا به واژینیسموس و مردهای شومبولطلای مامان که موقع راه رفتن آلتشان را جلو میدهند نشان از به گا بودن اوضاع مملکت دارد. مشکل اینجاست که بعضیها حتی تلاش هم نمیکنند تا بهتر شوند و اصلا خیال میکنند نیازی به بهتر شدن ندارند و همانی که هستند را باید روی سرمان حلوا حلوا کنیم.
آیا واقعا موی بدن کثیف است؟ بازدید : 594
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 7:01